نرو سر كار ...
سلام عشق مادر ... امروز با گريه هات و با حرف هات دلم رو آتيش زدي ... ديگه واقعا خسته شدم ... ديگه ... مامان نرو سر كار .... امروز صبح اينقدر گريه كردي كه نفست بند اومد . ميومدي جلوي در مامان بيا تو .. برام قصه بگو . ترو خدا . آخرين بار.... دوباره اومدم تو برات قصه گفتم ... تا ميومدم برم دستم رو ميگرفتي و مامان نرو .. بزار ببينمت ... بزار ماچت كنم ... همينطور با گريه فقط ميگفتي تو نبايد بري سر كار .... فقط ميتونم بگم متاسفم كه بهترين روزهاي زندگيت رو خراب كردم . روزهايي كه بايد شاد و بي دغدغه ميگذروندي ... ...
نویسنده :
mahtala
10:56